سخنان مردی که "کمونیسم"را پدید آورد کارل مارکس فیلسوف و جامعه شناس مدرن | جملات مشهور از کارل مارکس
سخنان مردی که "کمونیسم"را پدید آورد کارل مارکس فیلسوف و جامعه شناس مدرن | جملات مشهور از کارل مارکس
Chapters:
00:00 مقدمه
00:23 سخنان ارزشمند
09:13 زندگی نامه
11:31 ویدیوهای بعدی
آنچه درباره کارل مارکس باید بدانیم!
کارل مارکس در ۱۸۱۸ در پروس و در شهر تریر(واقع در آلمان امروز)، به دنیا آمد. شاید تصور کنید که مارکس از یک خانواده از طبقه کارگر میآید؛ اما چنین نیست. او در خانوادهای از لایههای مرفه طبقه متوسط بود و پدرش حقوقدانی موفق بود. کارل مقاطع ابتدایی و دبیرستان را در مدارس محلی خواند. برای تحصیل در رشته حقوق به دانشگاه بن رفت. در آنجا تنها کاری که نکرد، خواندن حقوق بود. خوردن مشروب، نوشتن شعر و زد و خورد با دیگران، دستآورد این یک سال بود. بعد از آن تصمیم گرفت که به دانشگاه برلین برود. اما قبل از انتقال به دانشگاه برلین، عشق تمام عمرش، یعنی، ینی وستفالن را پیدا کرد.
در دانشگاه بر مارکس چه گذشت؟
پنج سال قبل از ورود مارکس به دانشگاه برلین، فریدریش هگل، فیلسوف بزرگ آلمانی درگذشته بود. اما همچنان تمام دانشگاههای آلمان تحت تاثیر اندیشههای او بودند. در این زمان پروس دولتی سرکوبگر و پلیسی بود. سانسور مطبوعات و جلوگیری از اجتماعات، راه را بر هر نوعی از اندیشههای مترقی بسته بود. در این موقعیت طرفداران هگل به دو دسته تقسیم شده بودند؛ هگلیان راست یا پیر و هگلیان چپ یا جوان. هگلیان راست خداباور بودند و دولت مسیحی-ژرمانیک پروس را عالیترین نقطه اوج تمام تاریخ میپنداشتند. از طرف دیگر هگلیان جوانی بودند، که به عدم وجود خدا اعتقاد داشتند و دولت اقتدارگرای پروس را به خاطر سرکوب اندیشههای متفاوت و تهدید مردمسالاری، زیر تیغ انتقاد خود قرار میدادند.
تاریخ اقتصاد مارکسی
اگر هم میخواهیم مسیر فکری انقلاب ۱۹۱۷ شوروی را بشناسیم، باید نگاهی به کتاب مقدمه ای بر مارکس و انگلس(نشر چشمه) به قلم ولادیمیر لنین، رهبر انقلاب شوروی بیندازیم.
مقدمهای بر مارکس و انگلس
اما به راستی نقشه مارکس برای انقلاب چه بود؟
مارکسیستها
البته بد نیست برای درک تفاوتهای مارکس و مارکسیستها نگاهی به کتاب کارل مارکس(انتشارات ققنوس) بیندازید.
کارل مارکس
کتاب مارکسیسم دگراندیش(نشر چشمه) نیز به تفاوتهای عمیق انواع مارکسیسم اشارات خوبی دارد.
مارکسیسم دگراندیش
به هر حال با توجه به نوع نگاه تکاملی هگل و مارکس به تاریخ، هر جامعه جدید، از جوامع پیشین خود برتر است و در آن دنیایی بهتر انتظار همگان را میکشد. اما این دنیای بهتر بر اساس چه نظریه اقتصادیای ساخته میشد؟
نظریه اقتصادی مارکس
نظریه مارکس بر چند مفهوم استوار است. نظریه ارزش کار، نظریه ارزش اضافی و تمرکز سرمایه، و ظهور سوسیالیسم به عنوان نتیجه آن تمرکز.
نظریه ارزش کار. میان «ارزش استفادهای» یک کالا و «ارزش مبادلهای» آن فرق است. مثلا هوا برای انسان، ارزش اسفادهای خیلی بالایی دارد؛ اما چون در دسترس همگان است، کسی پولی بابت آن پرداخت نمیکند. آنچه کالایی را دارای ارزش مبادلهای میکند، این است که آن کالا فقط با هزینه و بها به دست آید. این قیمت، آن چیزی است که مارکس به آن «ارزش اقتصادی» میگوید. آنچه یک کالا را دارای ارزش مبادلهای میکند، مقدار نیروی کار و زحمتی است که در تولید آن مصرف شده است.
نظریه ارزش اضافی. در نظر مارکس، کارگری که از خودش سرمایهای ندارد، مجبور است کار خود را به عنوان یک کالا بفروشد. در این خرید و فروش، کارفرما پولی را به عنوان ارزش اقتصادی کارگر به او میدهد. اما کارگر معمولا کالایی را تولید میکند، که ارزش اقتصادی آن به مراتب بیش از حقوقی است که دریافت میکند. این اختلاف میان مقدار ارزش اقتصادی حقوق کارگر و کالایی که تولید میکند، را «ارزش اضافی» مینامند. پس درون سرمایهداری یک تضاد اساسی وجود دارد. کارفرما میخواهد کمترین دستمزد را بدهد و کالا را نیز به بالاترین قیمت بفروشد. در حالیکه کارگر به دنبال کسب بیشترین دستمزد است و در کنار آن میخواهد کالاها را با پایینترین قیمت خریداری کند. این علت اصلی نزاع بین این دو طبقه است.
تمرکز سرمایه و ظهور سوسیالیسم. در رقابت بین کارفرمایان برای کسب بالاترین سود، همه به دنبال داشتن بیشترین فروش هستند. در این رقابت همواره تلاش بر آن است که بتوانند، کالا را از رقیب خود ارزانتر بفروشند. پس تمام تلاششان را میکنند تا کمترین دستمزد را به کارگران پرداخت کنند و از طرف دیگر انتظار تولید اضافی و سودآوری بیشتر را دارند. مارکس میگوید در این رویه کارگر، روز به روز فقیرتر و سرمایهدار، لحظه به لحظه غنیتر میشود. وقتی کارگر بفهمد که تحت استثمار دیگران قراردارد، درگیری میان او و سرمایهدار گستردهتر میشود. نتیجه این درگیری، این میشود که کارگر، وسایل تولید را به دست میآورد و به یک وضعیت جدید میرسیم، عصر جامعه بیطبقه یا سوسیالیسم. سوسیالیسم از نظر مارکس، نه تنها امور اقتصادی مردم را بهبود میبخشد، بلکه به جای ارزشهای ماشینی به ارزشهای انسانی استوار است. جلد دوم کتاب تاریخ اقتصاد مارکسی(انتشارات دنیای اقتصاد) به سرگذشت این اقتصاد در طول سده بیستم میلادی میپردازد.
تاریخ اقتصاد مارکسی
طبیعی است که نقدهای زیادی هم به آرای مارکس و پیروانش وجود دارد. کتاب کارل مارکس در ترازو(انتشارات دنیای اقتصاد) و کارل مارکس: یک زندگی قرن نوزدهمی(انتشارات دنیای اقتصاد) از کتابهای مهم این حوزه هستند. اما پاسخ این سوال را که اندیشه مارکس واقعاً ارزشهای انسانی را احیا کرد یا نه، فقط و فقط میتوان در دل تاریخ جست و جو کرد.