MENU

Fun & Interesting

شبهای بخارا : شاعرانگی داریوش شایگان

Video Not Working? Fix It Now

عصر یکشنبه پنجم اسفندماه سال ۱۳۹۷ چهارصد و چهل و یکمین شب از مجموعۀ شبهای مجلۀ بخارا با همراهی خانۀ اندیشمندان علوم انسانی به شب شاعرانگی داریوش شایگان اختصاص یافت. این شب به مناسبت رونمایی از کتاب «از کران تا کران، از دریا به دریا...» (مجموعۀ اشعار داریوش شایگان، ترجمۀ گلنار گلناریان و با مقدمه‌ای از هانری کربن با حضور ژاله آموزگار، آیدین آغداشلو، بیژن ترقی، داریوش مؤدبیان، کیانوش انصاری، نیر طهوری، تورج اتحادیه، مهندس اسماعیل‌زاده و با سخنرانی محمد منصور هاشمی، گلنار گلناریان و علی دهباشی برگزار شد. در این نشست حامد فولادوند و گلچهره سجادیه اشعار داریوش شایگان را به دو زبان فرانسه و فارسی قرائت کردند. در این شب، گروه موسیقی «مهرنوا»، قطعاتی را با پیانونوازی نازلی بخشایش، کنترباس فرشید پاتینیان، پرکاشن شهریار نظری و هم‌خوانی نیکا افکاری و لیلا تقوی اجرا کردند. 00:00:00 سرآغاز؛ ورود مدعوین 00:02:21 علی دهباشی؛ داریوش شایگان در باب مرگ 00:07:21 سخنان ژاله آموزگار در بزرگداشت داریوش شایگان 00:10:03 سخنان آیدین آغداشلو در بزرگداشت داریوش شایگان 00:12:42 محمد منصور هاشمی؛ نحوۀ تکوین یک ذهن خلاق 00:36:10 روی جلد آثار دکتر داریوش شایگان 00:39:22 عکس‌هایی از دکتر داریوش شایگان 00:43:37 علی دهباشی؛ قرائت متن داریوش شایگان دربارۀ پدرش رحیم شایگان 00:46:09 علی دهباشی؛ خاطرات داریوش شایگان از علامه طباطبایی 00:53:10 اجرای موسیقی توسط گروه مهرنوا 01:08:44 بخش‌هایی از فیلم مستند «زائری از شرق» ساختۀ حسن خادمی 01:18:11 علی دهباشی؛ دربارۀ ترجمۀ اشعار داریوش شایگان 01:20:58 سخن آغازین دکتر حامد فولادوند 01:23:19 گلنار گلناریان؛ دربارۀ ترجمۀ اشعار داریوش شایگان 01:25:19 خوانش اشعار داریوش شایگان؛ حامد فولادوند و گلچهره سجادیه 01:42:40 حامد فولادوند؛ خاطرۀ داریوش شایگان از مه 1968 01:45:14 رونمایی از کتاب از کران تا کران، از دریا به دریا؛ اشعار داریوش شایگان 01:53:57 پایان مراسم، خروج مدعوین در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به مهمانان حاضر در این مجلس بخش‌هایی از سخنان داریوش شایگان را قرائت کرد: مرگ جزئی از زندگی است و مرگ و زندگی جفت یکدیگر هستند و همان لحظۀ ورود به عرصۀ حیات مرگ آغاز می‌شود. در واقع هر روزی که زنده‌ایم یک روز از مرگ را دزدیده‌ایم. موقعی که جوانی اصلاً به مرگ فکر نمی‌کنی فکر می‌کنی تا ابد هستی. پا به سن که گذاشتی مرگ را درک می‌کنی و میفهمی‌اش. عمر مفیدم را کرده‌ام. هفتاد به بالا. می‌دانی که به سوی مرگ می‌روی. این است که حالا برای من مرگ رهایی است و پرونده بسته می‌شود و تمام. بازگشت به دورۀ جوانی و اینکه هنوز نمی‌دانی چه می‌خواهی بشوی اصلاً خواهانش نیستم. اصلاً نمی‌خواهم جوان شوم. در این سن برایم افق‌ها بازند. اما در جوانی اصلاً افقی گشوده نیست. در یک گردابی به سر می‌بری که نمی‌دانی چه می‌شود و به کجا خواهد رسید. به محض اینکه پا به سن می‌گذاری گویی سناریو را یکبار خوانده‌ای می‌دانی آخرش چیست. تکرار دوبارۀ صحنه‌ها حوصله می‌خواهد. اینکه جوانی بازگردد و درس بخوانم و آینده‌ام چه بشود و آن درسها و ترسها و دلهره‌ها تکرار شوند برایم هولناک است. چرا باید به دورۀ دلهره‌ها و اضطرابها بازگشت. معنی ندارد که در بستر بیماری بیفتم و زجر بکشم. سالها قبل سهراب سپهری را در لندن بستری در بیمارستان دیدم. بدحال بود و مشخص بود خیلی زود می‌میرد. اما خودش اصلاً گمان نمی‌کرد که می‌میرد. برای من خیلی عجیب بود که مرگ را پس می‌زد. بیماری‌اش جدی بود اما مرگ را نمی‌پذیرفت. حالا به مرحلۀ آخر رسیده‌ام و خودم را آن سوی ساحل می‌بینم. شاید تنها آرزوی من که شخصی هم نیست این باشد که وضعیت مملکتم بهتر شود. ایران را دوست دارم و فکر می‌کنم مردم ما سزاوار شرایط بهتری هستند. ١٦ سال قبل در همین اتاق کناری یک تجربۀ شخصی برای من پیش آمد؛ سینه‌ام درد گرفته بود. یک لحظه فکر کردم سکته می‌کنم. نترسیدم هراسان و دست‌پاچه نشدم. با آرامش به پسر عمویم تلفن کردم و گفتم دارم سکته می‌کنم و مرا به بیمارستان بیر! نمی‌دانم چرا اما خیلی سرحال بودم با خودم گفتم شاید مرگ آمده و قرار است؛ راحت شوم.» در این بخش قسمتی از سخنرانی ژاله آموزگار و آیدین آغداشلو در روز چهلم دکتر شایگان در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی پخش شد در بخشی از این کلیپ ژاله آموزگار چنین می‌گوید: «شایگان می‌خواست که مرگش مانند زندگی‌اش باشکوه باشد. او مرگ باشکوهی داشت. زندگی خوبی را گذراند. آنچه می‌خواست، گفت کرد، تأثیر گذاشت و در یک لحظه در پنجم بهمن داریوش شایگان واقعی در گذشت. چشم‌ها را بست، آرام خوابید، درد نکشید. در بیمارستان بستری شد و تا لحظۀ آخر زحمتی برای اطرافیانش نداشت. ما که نمی‌دانیم شاید در رؤیاهایش غرق شده بود. در این فاصله به عزیزانش، یارانش و دوستانش فرصت داد که با نبود چنین عزیزی کنار بیایند؛ و آرام آرام غم نبودنش را هضم کنند و به همراه همیشه‌همراهش، علی دهباشی، فرصت داد تا همۀ برنامه‌ریزی‌ها را بکند. چون در دوم فروردین وقتی جسمش تاب زیستن نداشت علی دهباشی با وجود تعطیلات نوروزی آنچنان باشکوه مراسم را برگزار کرد که احتمالاً دکتر شایگان در ته دلش چنین آرزویی داشت. ما او را از دست دادیم. غمگین شدیم. جای خالی‌اش را نمی‌توانیم پر کنیم؛ ولی فراموش نکنیم که زندگی همۀ ما خط تیره‌ای است میان دو رقم. داریوش شایگان را شادکامی عشق به زندگی، افتخار تأثیر گذاری بر نسلهای جوان و آثار ماندگار و یک دنیا خاطرات زیبا به جا گذاشت. روانت شاد داریوش شایگان! فرزند شایستۀ این سرزمین بودی. خویشکاری‌ات را در این جهان خوش به جا آوردی. دوستت داشتیم و یادت را گرامی می‌داریم. آسوده بخواب!» آدرس سایت و شبکه‌های اجتماعی https://bukharamag.com/ https://www.instagram.com/bukharamag/ https://www.instagram.com/alidehbashi7/ https://www.instagram.com/bukharachronicles/ https://t.me/s/bukharamag

Comment