MENU

Fun & Interesting

مبنای فلسفی تواضع ، مصطفی ملکیان

شرح آرزومندی 2,463 6 years ago
Video Not Working? Fix It Now

بخشی از سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان خودی و ناخودی در گفته‌های عرفا با مروری بر علت فلسفی منت پذیری از دیگران و تعریف احسان ، صداقت و تواضع در فلسفه اخلاق. یکی از غزلیات کلیات شمس، خیلی مناسب با این مطالب است و حاصلش این است که تا با‬ ‫خودی و خودت را خود حساب می کنی و فکر می کنی همه اینها را از خودت داری بدان که‬ ‫دائما ضربه می خوری و از اینجا و آنجای عالم لطمه می خوری اما اگر روزی اعتراف کردی که‬ ‫ای خدا، هستی، طبیعت یا هرچه دیگر، تو به من داده ای، من هم اصال استحقاق آن را نداشته ام.‬ ‫علت این را هم که چرا مرا انتخاب کرده ای نمی دانم، می توانستی فرد دیگری را انتخاب کنی و‬ ‫این مواهب را به او بدهی. مولوی می گوید اگر این بی خودی را داشته باشی می بینی که همه چیز‬ ‫در عالم به سود تو تمام می شود اما اگر با خود شدی و گفتی منم می بینی که دائم سیلی می‬‫خوری تا زمانی که متوجه شوی که هیچ چیز مال خودت نبوده است. آن غزل در نسخه تصیحیح‬ ‫فروزانفر غزل ۳۲۳ است:‬ ‫آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت/ وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت‬ ‫آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشهای/ وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت‬ ‫آن نفسی که باخودی بسته ابر غصهای/ وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت‬ ‫آن نفسی که باخودی یار کناره میکند/ وان نفسی که بیخودی باده یار آیدت‬ ‫آن نفسی که باخودی همچو خزان فسردهای/ وان نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت‬ ‫جمله بیقراریت از طلب قرار تست/ طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت‬ ‫جمله ناگوارشت از طلب گوارش است/ ترک گوارش ار کنی جمله گوار آیدت‬‬ ‫جمله بیمرادیت از طلب مراد تست/ ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت‬ ‫عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی/ تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت‬ ‫خسرو شرق شمس دین از تبریز چون رسد/ از مه و از ستارهها واهلل عار آیدت‬ ‫از دل این تفکر اخالق عرفانی مبتنی می شود بر سه اصل که هر سه اصل از دل همان چهار گزاره‬ ‫ای که به آنها اشاره شد بیرون می آید و کل اخالق هم ذیل این سه اصل مندرج است:‬ ‫۱- صداقت‬ ‫۲- تواضع‬ ‫۳- احسان‬ ‫تمام فضایل یا مصادیق این سه اصل اند یا از ازدواج دو اصل از این سه اصل پدید می آیند و تمام‬ ‫رذایل هم یا فرزندان نقیض این سه تا هستند یا از ازدواج نقیض این سه اصل پدید می آیند. یعنی‬ ‫اگر تو اهل صداقت، تواضع و احسان باشی هر رفتار و خوی اخالقی مثبتی را واجد می شوی.‬ ‫برعکس، اگر به جای صداقت اهل تزویر، ریا، دو و چند چهرگی باشی، به جای تواضع اهل تکبر،‬ ‫تفرعن، عجب و تبختر باشی و به جای احسان هم اهل اسائه و بد کردن در حق دیگران و کل‬ ‫هستی باشی آنگاه تمام بدی ها چه در رفتار اخلاقی و چه در خوی های اخالقی از دل آن سه‬ ‫بیرون می آید. منتها با توجه به معانی دقیقی که عارفان در طول تاریح به این سه تا داده اند یعنی‬ ‫معانی عرفی آنها را تراش داده اند و تدقیق کرده اند. مختصر اینکه منظورشان از صداقت این است‬ ‫که پنج ساحت وجود تو (باورها، احساسات و عواطف و هیجانات، خواسته ها، گفتار، کردار)‬ کاملا بر هم منطبق باشد. در معنای عرفی به معنای انطباق چهارمی (گفتار) است با اولی (باور).‬ ‫اگر حرفی که می زنم با عقیده ام منطبق باشد صادق هستم. ولی در کلام عرفا برای تحقق صدق‬ ‫هر کدام از ساحت های وجودی ما با چهار ساحت دیگر باید انطباق داشته باشد؛ بنابراین صدق‬ ‫بیست مصداق پیدا می کند. تواضع در این معنا یعنی در خوبی هایی که هستی به تو داده است‬ ‫خود را دیگر ی فرض کنی. یعنی شادی من زمانی که مثال برنده جایزه نوبل می شوم به اندازه‬ ‫شادی ام باشد زمانی که یکی از دوستانم برنده جایزه نوبل می شود. اگر بتوانم چنین باشد آنگاه‬ ‫توانسته ام در خوبی ها خودم را دیگری فرض کنم. از مکتشف شدن فرزند خودم به همان اندازه‬ ‫در من تغییر حال ایجاد شود که از مکتشف شدن فرزند دوستم در من تغییر حال ایجاد می شود. به‬ ‫تعبیر دیگر در خوبی ها، نقاط مثبت زندگی و نعمت هایی که به تو داده شده است بتوانی خودت‬ ‫را دیگری فرض کنی یعنی از داشتن یک نعمت همان حس را داشته باشی که دیگری داشته باشد.‬ ‫در این صورت تو متواضع هستی. یعنی اگر بیست کتاب و پنجاه مقاله در مجالت علمی و‬ ‫پژوهشی از شما منتشر شد خوشحالی تان به اندازه زمانی باشد که از دوستتان این آثار منتشر شده‬ ‫باشد آنگاه شما متواضع هستید چون در خوبی ها خودتان را دیگری فرض کرده اید. معنای‬ ‫احسان هم عکس این معناست در بدی ها. احسان یعنی در بدی ها، نقاط ضعف زندگی و در‬ ‫نقمت های زندگی دیگری را خودم فرض کنم. از زخم شدن دست شما به اندازه زخم شدن‬ ‫دست خودم به عجله بیفتم برای رساندنتان به درمانگاه. در این صورت توانسته اید در نقمت ها‬ ‫دیگری را خودتان فرض کنید. اگر هنگام شکستن پای بچه شما دقیقا عین زمانی که پای بچه‬ ‫خودم شکسته باشد به وسواس و دقت نظر برای پیدا کردن بهترین دکتر جراح افتادم آنگاه در‬ ‫نقمت ها شما را خودم فرض کرده ام. پس تواضع یعنی در خوبی ها خود را دیگری فرض کردن‬ ‫و احسان یعنی در بدی ها دیگری را خود فرض کردن. از کتک خوردن بچه شما و تجاوز به‬ ‫ناموس شما همان اندازه برنجم و ناراحت شوم که از کتک خوردن بچه خودم و تجاوز به ناموس‬ ‫خودم، این یعنی احسان. عرفا می گفتند با داشتن این سه اصل با این سه تعریف، که بسیار با‬ ‫تعاریف عرفی آنها متفاوت است، همه فضایل به سمت انسان سرزیر می کند. هر سه اینها حاصل‬ ‫این باور است که هیچ یک از خوبی ها از آن من و از سر استحقاق من و هیچ کدام از بدی های‬ ‫دیگری هم نتیجه عدم استحقاق او نیست.‬ در این سخنرانی اشاره ای به داستان موسی و قارون میشود و استدلالات او مورد بررسی قرار می گیرد. بهمن ۱۳۹۳ https://3danet.ir/%D8%AE%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D9%86%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7-%D9%85%D9%84%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D9%86/

Comment