گفتوگوی احمد غلامی با بهمن فرمانآرا
کابوسهای فرمانآرا
بهمن فرمانآرا از نسل روشنفکران و سینماگرانی است که بعید است چهرههایی همچون آنها تکرار شوند. کارگردان و تهیهکنندهای که به معنای واقعی کلمه فرهیخته است، اهل کتاب است و با نویسندگان بزرگ زمان خود ازجمله هوشنگ گلشیری، اسماعیل فصیح و غلامحسین ساعدی حشر و نشر داشته است. در کنار گلشیری و دیگرانی همچون او است که آدمی به چنین ادراکی میرسد تا دنیا را طور دیگری ببیند. زندگی سرشار از جزئیات است؛ جزئیاتی که باور ما را میسازد. ژیژک تعبیر جالبی دارد؛ او معتقد است این باور ما نیست که زندگی ما را میسازد، بلکه زندگی روزمره است که باور ما را میسازد. زیستن در کنار نویسنده بزرگی همچون غلامحسین ساعدی، به آدمی میآموزد این داستانهای فرعیِ زندگی است که متن آن را تحت تأثیر قرار میدهد؛ درست مانند فیلمهای بهمن فرمانآرا که داستانهای فرعیِ درخشانی در آنها روایت میشود. تجربه زیسته با ابراهیم فصیح به آدمی میآموزد که خوانندگان را با روایتهای جذاب باید پای رمان نگه داشت. این نسل روشنفکران که حلقهای فکری داشتند، هر یک وامدار دیگری بودند. بیدلیل است این نسل چهرههای شاخصی دارد که در همنشینی با هم قد کشیدهاند. باید ایرج پزشکزادی باشد که ناصر تقوایی با «داییجان ناپلئون» ممکن شود. باید ساعدی با «عزاداران بیل» باشد که «گاو» ساخته شود. مسئله فقط متن و تصویر نیست، مسئله همنشینی اندیشههاست و مهمتر از آن، مسئله آرمان است؛ آرمانی برای فهم و ساختن زندگی مطلوبتر. همان چیزی که آن را فضای فرهنگی و هنری مینامند؛ فضایی که مدتهاست نهتنها از دست رفته بلکه کسی سودای آن را ندارد که این فضا را احیا کند. جامعهای که به ابتذال خو کند، حتی قادر به سوگواری برای ارزشهای ازدسترفته هم نیست. بعید است در میان نسل حاضر کسی را بتوان یافت که همچون بهمن فرمانآرا هنوز تا این میزان عطش کار و فیلمساختن و مهمتر از آن، عطش حیاتی آرمانی داشته باشد. در گفتوگوی پیشرو، فرمانآرا از کارهای آماده خود برای ساخت فیلم و سریال سخن میگوید که اقتباسهایی از دو اثر ادبی مهم «چشمهایش» بزرگ علوی و «داستان جاوید» از اسماعیل فصیح است؛ راهی که او با ساختن «شازده احتجاب» بر اساس شاهکار گلشیری آغاز کرد و همچنان سودای آن را در سر دارد.
#فرمان_آرا #سینما #زندگینامه #ایران