توی این قسمت ، داستان زندگی ماهرخ رو براتون گفتم که با کلی اصرار و فرار از خونه با عشقش ازدواج میکنه اما پدر و مادرش که با این ازدواج موافق نبودن کاری میکنن که ...
همراهان عزیزم ممنون میشم اگر از ویدیو خوشتون اومد ویدیو رو لایک کنید و نظراتتونو کامنت کنید و اگر دوست دارید سابسکرایبم کنید و با گذاشتن زنگوله کنارش روی گزینه "همه"، کاری کنید تا هر وقت داستان جدیدی گذاشتم،جزو اولین نفراتی باشین که باخبر میشین.
با فرار از خانه با عشقم ازدواج کردم اما پدر و مادرم ، تک قسمتی ، داستان واقعی ، پادکست و ولاگ فارسی