حمایت اختیاری از دیپ پادکست:
https://hamibash.com/deep.war
https://www.patreon.com/deeppodcastiran
Instagram: Https://www.instagram.com/deep.podcast
Telegram Channel: Https://www.telegram.me/deeppodcast
ــــــــــــــــ
music by @incompetech_kmac Kevin MacLeod @ScottBuckley
ــــــــــــــــــــ
در اواسط قرن هجدهم کودکی در یک خونه ی اجاره ای در شهری کوچک از امپراطوری اتریش مجارستان به دنیا میاد. این کودک از همون اول نشونه هایی داشت که انگار با بقیه فرق داره. تمام نشانه ها خبر از زایش کودکی رو می دادند که قرار بود بزودی سفری رو آغاز کنه. سفری به درون روح و روان نامتناهی انسان. یک پیشگو هنگام تولدش گفته بود: این کودک، انسان بزرگی خواهد شد.
زیگموند شلومو فروید در 6 مه سال 1856 از والدین اشکنازی یهودی به دنیا اومد. اشکنازی به طور خاص به یهودی هایی گفته می شه که اجدادشون اصالتا از آلمان، فرانسه، لهستان، روسیه و لیتوانی و سایر مناطق اروپای شرقی و مرکزی هستند. فریبرگ، زادگاه فروید، در اون زمان بخشی از منطقه ی موراویا بود که جزو امپراطوری اتریش مجارستان محسوب می شد. خود شهر فریبرگ هم امروزه به نام پژیبور شناخته می شه و در کشور جمهوری چک قرار داره.
خانواده ی فروید در وضعیت مالی سختی قرار داشتند و توی یک اتاق اجارهای زندگی میکردند. زیگموند توی همین خونه به دنیا اومد. جالبه که اکثرنِ فکر می کنند فروید اهلِ ویَن بوده اما خونه ای که توش به دنیا اومده الان در جمهوری چک قرار داره. مالک این خونه یک قفل ساز بود که طبقهی اول خونهش رو به یاکوب و همسر جوونش اجاره میده. این خونه همچنان هست و الان تبدیل به موزه شده.
برگردیم به تولد فروید. تاریخ ها جوری زندگی فروید رو روایت می کنن که انگار اون از ابتدای تولد نشانه هایی داشته مبنی بر اینکه در آینده فرد مهم و تأثیرگذاری میشه. حالا چرا اینو می گیم؟
تا زمانی که خانواده ی فروید در فریبرگ بودند دو فرزند دیگه شون هم به دنیا اومد: آنا که در سال 1858 به دنیا اومد و یولیوس که در سال 1857 به دنیا اومده بود که البته در نوزادی هم فوت شد. در عین حال زیگموند دو برادر ناتنی هم داشت . دو برادر به نام های امانوئل و فیلیپ که نتنها از خودش بزرگتر بودند بلکه از مادرش هم بزرگتر بودن و حاصلِ ازدواجِ اولِ پدرش میشدن. به قدری اینا با هم اختلاف سنی داشتن که پسر امانوئل یعنی برادرزادهی زیگموند ، دوست و هم بازی کودکیش شده بود.
اما این همبازی دوست داشتنی زیاد پیشِ زیگموند نموند چون امانوئل و فیلیپ به انگلستان مهاجرت کردند و زیگموند از هم بازیش جدا شد. برادرزادهش تأثیر زیادی روی فروید گذاشت جوریکه فروید بعدها از اون به عنوان سرچشمه ی تمام دوستی ها و نفرت های زندگیش یاد می کنه.
انگار ماجرا از این قراره که اگه به دوران کودکی فروید خوب دقت کنیم میشه ریشه ی تمام نظریاتش در مورد انسان و تجربیات کودکیش رو اونجا پیدا کرد.
فروید از همون سنین کودکی، بچه ی باهوشی بود و والدینش هم سعی می کردند این کودک باهوش رو در شرایط مطلوبی بزرگ کنند؛ مثلاً، طبق برخی از منابع تاریخی، زمانی که فروید مشغول مطالعه بود خواهرانش حق نداشتند پیانو بزنند تا مزاحمتی برای فرویدِ خردسال ایجاد نکنند. فروید یک اتاق کوچک مخصوص به خودش داشت که یک تخت، یک میز و یک صندلی توی اون اتاق بود و فروید اکثر اوقاتش رو توی همین اتاق می گذروند . اونجا میموند و مطالعه می کرد. حتا غذاشم همونجا می خورد. و جالب اینکه این اتاق تنها اتاق خانه بود که چراغ نفتی داشت. بقیه ی اعضای خانواده باید از شمع برای روشنایی استفاده می کردند. فروید فرزند ارشد خانواده بود و خب طبیعتاً توجه زیادی بهش می شد.
فروید محبوب مادرش بود. خودش بعدها نوشت:
«مردی که محبوب بی رقیب مادرش بوده، همیشگی در زندگی حسِ پیروزی خواهد داشت. این حس اعتماد به نفس باعث موفقیت های واقعی خواهد شد.»
فروید یکسال زودتر از بقیه ی همسن و سال هاش به دبیرستان رفت . در واقع به یکی از مهم ترین دبیرستان ها هم رفت: و خب با توجه به سابقه ای هم که ازش گفتیم طبیعیه که چنین اتفاقی بیفته . اغلب اوقات هم شاگرد اول بود. هوش زبانی فروید هم مثال زدنیه : اون در همون سنِ پایین علاوه بر آلمانی و عبری، به زبانهای لاتین، یونانی، فرانسه و انگلیسی مسلط بود و تونسته بود زبانهای ایتالیایی و اسپانیایی رو هم به شکلِ خودآموز یاد بگیره. فروید در هشت سالگی به راحتی می تونست اشعار شکسپیر رو به انگلیسی بخونه.
اون سال ها در زندگی فروید یک نقطه عطف محسوب میشه. مثلا دیدید خیلی از آدم ها تصورات و آرزوهایی توی ذهنشون دارن و بعد هم یک مسیری رو انتخاب می کنند و انتظارشون اینه که به آرزوشون برسن. اما روزگار چیز دیگه ای براشون رقم میزنه. چنین اتفاقی برای فروید هم افتاد. رویاش این بود که بتونه به عنوان یک پژوهشگر کارش رو ادامه بده و از همین طریق زندگی کنه اما مشکلات مالی بهش اجازه نداد که این مسیر رو ادامه بده. یعنی نمیتونست یک پژوهشگر باشه چون این شغل درآمدِ کافی نداشت.
در موردِ مرگِ فروید روایاتِ متفاوتی وجود داره. بعضی منابع میگن که شور در زمان مرگ فروید حضور نداشته و دوز سوم و نهایی مرفین توسط دکتر ژوزفین استراس، یکی از همکاران آنا فروید، تجویز شد و مرگ فروید حدود نیمهشب 23 سپتامبر اتفاق افتاده. هر چه که بود جهان در تاریخ 1939 چهره ای رو از دست داد که ردپای تاثیرگذارش تا به امروز در علم روانشناسی مشهوده و ما انسانها داریم حسش میکنیم.
سه روز بعد از مرگ ، جسدش در مردهسوز خانه سوزانده شد.
خاکستر فروید در گوشهای از آرامگاهِ گولدرز گرین بر روی یک پایه قرار داده شده . پس از مرگ همسر فروید، مارتا فروید یا همون مارتا برنیز، در سال 1951، خاکستر همسرش هم در همون ظرف قرار گرفت
آنا فروید تمایل داشت مرگ پدرش رو به تأخیر بندازه ، اما شور اون رو قانع کرد که زنده نگهداشتنش بی معنیه.
در 21 و 22 سپتامبر، شور دوزهای مرفین رو افزایش دا