بنام خدا
موضوع بحث:شرح مقالات شمس
سماع حرام سماع مباح سماع فریضه
این تجلی و رؤیت خدا مردان خدا را در سماع بیش تر باشد. ایشان از عالم
هستی خود بیرون آمده اند از عالم های دگر برون آردشان سماع و لقای حق
پیوندد
غزل ۱۷۳۴
سماع چیست ز پنهانیان دل پیغام
دل غریب بیابد ز نامه شان آرام
شکفته گردد از این باد شاخههای خرد
گشاده گردد از این زخمه در وجود مسام
…..
پنجره ای شــــد ســــماع سوی گلستان دل
چشــــم دل عاشــــقان بر ســــــر این پنجره
آه که این پنجـــــره، هســـت حجابی عظیم
رو که حجابی خوش است هیچ مگو ای سره
…………
غزل ۳۳۸
سماع از بهــــــــر جان بیقرار است
سبک برجــه چـه جای انتظار است
مشین اینجا تو با اندیشـــهء خویش
اگــــر مردی برو آنجا که یار است
مگو، باشد که او مــــــا را نخواهد
که مرد تشنه را با این چه کار است
کــــــه پروانه نیندیشــــــد ز آتش
که جان عشق را اندیشه عـــار است
في الجمله سماعی است که حرام است. او خود بزرگی کرد که حرام گفت. کفر
است آن چنان سماع دستی که بی آن حالت برآید. البته آن دست به آتش دوزخ
معذب باشد و دستی که با آن حالت برآید البته به بهشت رسد و سماعی است که
مباح است و آن سماع اهل ریاضت و زهد است که ایشان را آب دیده و رفت آید.
و سماعی است که فریضه است و آن سماع اهل حال است که آن فرض عین است.
چنان که پنج نماز و روزه رمضان و چنان که آب و نان خوردن به وقت ضرورت
فرض عین است اصحاب حال را، زیرا مدد حیات ایشان است. اگر اهل سماعی
را به مشرق سماع است صاحب سماع دیگر را به مغرب سماع باشد و ایشان را
از حال همدیگر خبر باشد.
…….
غزل شمارهٔ ۲۴۹۵
من که در آن نظارهام مست و سماع بارهام
لیک سماع هر کسی پاک نباشد از منی
هست سماع ما نظر هست سماع او بطر
لیک نداند ای پسر ترک زبان ارمنی
……..
پنجره ای شــــد ســــماع سوی گلستان دل
چشــــم دل عاشــــقان بر ســــــر این پنجره
آه که این پنجـــــره، هســـت حجابی عظیم
رو که حجابی خوش است هیچ مگو ای سره
…………