۱۶ سالم بود که به اصرار خانواده با به سرهنگ ارتشی ازدواج کردم اما نمیدونستم

خواستگار نداشتیم وتو محله به بد نامی معروف بودیم تا اینکه توی یه پارتی رابطه ی بدی رو تجربه کردم

داستان واقعی:داستان ارسالی..از دکتری کمک خواستم که یه روزی به بدترین شکل ممکن از خونم بیرونش کردم….

فال دقیق و بی نظیر تخمین اسفندماه با قهوه تقدیم عزیزانم در کانال مدیا #فال_تاروت #فال #پیشگویی #fal

مادرم از بچه هاش متنفر بود وتو غذاشون تا اینکه یه روز

داستان واقعی❌اصلا از دستش ندین، فوق العاده جذاب و شنیدنی❌

داستان واقعی:به تنهایی معلمی بودم که.... #رادیو داستان #داستان_واقعی پادکست

زنم پولدار بودو منم كارگر پدرش تا اينكه يه روز دور از چشمشون رابطه اي ...شروع كردم

show 5876 مرگ یا زندگی

پزشک قانونی جسد بررسی میکردیم با دیدن چیز عجیبی همه فرار کردن و هلهله ای تو شهر به پا شد،اون جسد

با اصرار خانواده با يه پسر مذهبي ازدواج كردم وازش خواستم طلبگيشو كنار بزاره اونم تو رابطه ازم منو

داستان ارسالی : آدرس مسافرم دقیقا آدرس خونه خودم از شنیدنش این سرنوشت شو. که میشی./ پادکست قصه زندگی

شیخ صنعان و دختر ترسا⭐قصه شاهکاری از عطار نیشابوری⭐قصه های کهن و آموزنده⭐داستان فارسی⭐قصه ها و رازها

آقایون حتما گوش کنن چون خانوما رو بهتر میشناسن🤌

show 5873 تردید در ازدواج با یک کانادایی

سرنوشت ارسالی : حقیقت فاش ششده بود و حالا .../ پادکست داستان زندگی

ارمولای و زن آسیابان | داستانی بسیار شنیدنی و جذاب از نویسنده شهیر روسی، ایوان تورگینف

می‌خواستم شوهرم مثل دامادمون باشه اون تو تصادف مرد وقتی عکس دامادمو بعنوان خواستگارم دیدم وحشت کردم

پرلاشز- نوشته زویا پیرزاد - گوینده ندا

زن رئیس بهم گفت که…#داستان_واقعی #رادیو_داستان #پادکست

زمان طلاقم قاضی گفت یه شب و تا صبح با من باش منم درعوض شوهرت و هرجوردوست داری ادب میکنم /#داستان