در کودکی، وقتی چهارپنج سال بیشتر نداشته، با خدا قراری گذاشته؛ مادر عزیزش مریض بوده و خطر مرگ تهدیدش میکرده... رفته توی تاریکی گنجه و به خدا گفته: «اگه مادرم رو زنده نگه داری... منم قول میدم پسر خوبی باشم.» هنوزم که هنوزه پای قولش واستاده و عاشق سرزمینش ایران و مردمشه.
برای حال خوب، پای حرفها و خاطرات مهندس محمد درویش (کنشگر محیطزیست) مینشینیم.
00:00 - مقدمه
02:01 - این همه دغدغه زیست محیطی شما از کجا میاد؟
06:08 - خاطره از پدربزرگ...
14:28 - ماجرای کتاب 110 تومنی
22:54 - مریضی مادر
28:58 - ماجرای کتاب دیگر دوستی موثر
33:02 - اجرای دونوازی کوبهای
33:58 - اولین کُنش محیط زیستی محمد درویش
36:43 - ماجرای وب لاگ و فیلتر شدنش
51:43 - تیزر کافه آفتاب مشهد
53:18 - شیرینترین خاطره محیط زیستی
01:05:36 - تیزر مستند سیل مشهد
01:09:06 - اگه معلم بودید در زمینه محیط زیست چی آموزش میدادین؟
01:14:04 - منافع شخصی یا منافع جمعی در کنشگری محیط زیست
01:21:37 - انتخاب اولتون برای دور شدن از تکنولوژی و موندن تو طبیعت کجاست؟
01:26:24 - تعریف محمد درویش از محیط زیست