MENU

Fun & Interesting

داستان واقعی : با تهمت بی‌عفتی ، پدرم منو فرستاد تهران ولی نمیدونست که...#داستان_واقعی #سرگذشت #رمان

dastangoo داستانگو 2,810 lượt xem 7 months ago
Video Not Working? Fix It Now

قباد گفت سرویستو میدی بهم بعد ولت میکنم بری؛ ناگهان ...

توی مهمونی امارت
همه تو هم می‌لولیدن ... مست و پاتیل!
اگر فرهاد نبود اون شب قباد بهم دست درازی می‌کرد ولی ....


داستان واقعی که دهه ۴۰ شمسی در ایران اتفاق افتاده
سرگذشت زندگی دختری به نام پوران

➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️


در داستان‌گو شما هر روز داستان‌های بسیار خاص و پر چالشی رو میشنوید که مثل یک رویای زیبا شما رو به تماشای داستان زندگی دیگران خواهد برد .

به دنیای جذاب کتاب خوانی پیش از خواب خوش اومدید 🎧💤

حتما کانال رو سابسکرایب کنید و دکمه زنگوله رو فشار بدید تا از جدیدترین ویدئوها مطلع بشید 🔔


⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️


شما هم میتونید داستان‌های خودتون رو برای ما بفرستید تا بدونِ ذکر نام و با اسم مستعار ، بخونیمش 😍🙏🏻❤️




برای پیدا کردن کانال داستان گو ، کلمه "داستان‌گو" رو در گوگل یا یوتیوب جستجو کنید 🔍



#پادکست_روزمرگی
#داستان_انگیزشی
#کتاب_صوتی
#داستان_صوتی
#انگیزشی
#story
kebab gooya
رمان صوتی عاشقانه بدون سانسور
اعتماد به خدا
هزار و یک شب
داستان صوتی کوتاه

Comment