در قسمت اول از این ویدیو به دو تئوری معروف راجع به علل خیانت در زنان می پردازیم
Dual-Mating Hypothesis
و
The Mate Switching Hypothesis
و همچنین راجع به موضوع زیر نیز گپ و گفتی خواهیم داشت
Paternity Uncertainty and Father-Offspring Conflict
Parental investment
فرضیه دوگانهزایی یا
Dual-Mating Hypothesis
مقدمه
فرضیه دوگانهزایی در روانشناسی تکاملی یک مفهوم مهم است که توضیح میدهد زنان چگونه ممکن است دو استراتژی همپوشان در انتخاب همسر را تکامل داده باشند. این استراتژیها، که اغلب متناقض هستند، به دو جنبه اساسی تولیدمثل میپردازند: کیفیت ژنتیکی و تامین منابع. محققانی مانند گنگستاد و تورنهیل (1998) و پیلسورث و همکاران (2004) بینشهایی در مورد این استراتژیها ارائه دادهاند و تاثیر آنها بر انتخاب همسر و رفتار تولیدمثلی زنان را مورد بررسی قرار دادهاند.
استراتژی کوتاهمدت و تناسب ژنتیکی
استراتژی کوتاهمدت پیشنهاد میدهد که زنان ممکن است هنگام انتخاب همسر به جذابیت فیزیکی و تناسب ژنتیکی اولویت دهند. این استراتژی بیان میکند که زنان به مردانی جذب میشوند که نشانههایی از کیفیت بالای ژنتیکی مانند تقارن فیزیکی، ویژگیهای مردانه و سلامت کلی را نشان میدهند. این ویژگیها به عنوان "ژنهای خوب" تلقی میشوند که میتوانند به فرزندان منتقل شوند و احتمال بقای آنها را افزایش دهند. این بخش از فرضیه دوگانهزایی بر این ایده استوار است که در دورههای خاصی از چرخه قاعدگی، زنان ممکن است به سمت مردانی که این ویژگیها را دارند متمایل شوند، حتی اگر این مردان کمتر احتمال دارند منابع را در روابط طولانیمدت سرمایهگذاری کنند.
استراتژی بلندمدت و تامین منابع
از سوی دیگر، استراتژی بلندمدت بر یافتن همسری که بتواند منابع و حمایت را برای زن و فرزندانش فراهم کند تمرکز دارد. در این زمینه، زنان ممکن است به مردانی اولویت دهند که ویژگیهایی مرتبط با کسب منابع، ثبات و قابلیت اطمینان را نشان میدهند. این مردان معمولاً بیشتر مایل به سرمایهگذاری زمان، تلاش و منابع در همسر و فرزندانشان هستند و بنابراین احتمال بقای فرزندان را افزایش میدهند. این استراتژی با نیاز به حمایت و حفاظت مستمر که برای موفقیت در پرورش فرزندان حیاتی است همسو میشود.
مدیریت تعادل
فرضیه دوگانهزایی بر تعارض ذاتی بین این دو استراتژی تأکید دارد. همسری که بهترین ژنها را فراهم میکند، ممکن است همان کسی نباشد که میتواند بیشترین منابع را ارائه دهد. بنابراین، زنان ممکن است رویکردی انعطافپذیر در پیش بگیرند و ترجیحات همسری خود را بر اساس نیازها و شرایط فعلی خود تنظیم کنند. به عنوان مثال، در دوره تخمکگذاری، زمانی که احتمال بارداری بالاست، زنان ممکن است به استراتژی کوتاهمدت متمایل شوند و به تناسب ژنتیکی اولویت دهند. در مواقع دیگر، آنها ممکن است بر ثبات بلندمدت و تامین منابع تمرکز کنند.
شواهد تجربی و پیامدها
مطالعات تجربی جنبههای مختلف فرضیه دوگانهزایی را تأیید میکنند. تحقیقات نشان دادهاند که ترجیحات زنان برای ویژگیهای خاص در مردان میتواند با چرخه قاعدگی آنها تغییر کند. علاوه بر این، زنان در روابط متعهد ممکن است در دوره باروری بیشتر به سایر مردان علاقه نشان دهند، به ویژه اگر همسران بلندمدت آنها از نظر تناسب ژنتیکی کمبود داشته باشند. این یافتهها نشان میدهد که فرضیه دوگانهزایی میتواند به توضیح رفتارها و ترجیحات پیچیدهی همسری در زنان کمک کند.
فرضیه تعویض همسر یا
The Mate Switching Hypothesis
مقدمه
فرضیه تعویض همسر بیان میکند که ترک یک رابطه همسری و ورود به رابطه دیگر، که به آن ازدواج سریالی میگویند، یک استراتژی رایج در رفتار همسری انسان است. این فرضیه به چالشهای تطبیقی مختلفی میپردازد که ممکن است روانشناسی انسانی را در ارتباط با تعویض همسر شکل داده باشد، مانند مدیریت هزینههای رابطه، ارزیابی تغییرات ارزش همسر و برخورد با خیانتها.
شرایط منجر به تعویض همسر
چندین عامل میتواند افراد را به تعویض همسر ترغیب کند. این عوامل شامل موارد زیر هستند:
هزینههای غیرمنتظره رابطه: انتخاب اولیه همسر ممکن است برخی از هزینهها را نادیده بگیرد که با گذشت زمان آشکار میشوند. این هزینهها یا "بار رابطه" میتوانند رابطه را غیرقابل تحمل کنند.
تغییرات در ارزش همسر: تغییرات در ارزش درک شدهی هر یک از شرکا میتواند اختلافاتی ایجاد کند که قبلاً مشهود نبودهاند. این تغییرات میتوانند ناشی از افزایش سن، تغییرات وضعیت اجتماعی یا تفاوت در جذابیت فیزیکی باشند.
ظهور همسر بهتر: ظاهر شدن یک همسر جدید و علاقهمند که ارزش بیشتری نسبت به همسر فعلی دارد میتواند هزینههای مرتبط با جدایی را توجیه کند.
الهام گرفته از مصاحبه آقای اندرو هوبرمن با آقای دیوید باس
https://www.youtube.com/watch?v=HXzTbCEqCJc