واقعا خیانت هیچ توجیهی نداره...گوش کنید و نظرتون رو بگید..داستان واقعی

داستان تو، روایت کننده ی قشنگ ترین و عجیب ترین داستانهای واقعی عاشقونه...

خلاصه داستان: شوهرم نظامی بود و مدام میرفت ماموریت، منم گاهی وقتا برای اینکه تنها نمونم میرفتم روستا پیش خانواده ام، یه بار از راه آهن برگشتم خونه داروهامو بردارم که دیدم شوهرم با یه زن تو اتاق خواب دارن...تک قسمتی

----------------❤️----------------❤️-----------------

مرسی که ما رو لایک میکنید❤️و نظرات زیباتون رو با ما به اشتراک میذارید😍

ممنون میشم کانال داستان تو رو سابسکرایب کرده و زنگوله🔔 رو هم فعال کنید..

لینک کانال برای سابسکرایب کردن ما:
https://www.youtube.com/channel/UCfHnlDE_Rkxnu7c7tFdRCgg

لایک و کامنت= داستانهای بهتر و بیشتر

---------------------❤️------------------❤️----------
داستان دنباله دار
داستان های صوتی عاشقانه
داستان های دلنشین عاشقانه
داستانهایی درباره ی خیانت
رمان عاشقانه صوتی بدون سانسور
داستان
داستان صوتی
داستان واقعی
داستان فارسی
داستان جدید
داستان عاشقانه
کتاب ممنوعه
داستان های فارسی
ممنوعه
داستان های واقعی
داستان ممنوعه
رابطه داستان
داستان خوان
داستان عاشقانه واقعی
داستان پادکست
داستان های ممنوعه
رادیو ممنوعه
داستان صوتی پادکست
داستان خیانت
داستان ترسناک
داستان کوتاه
پادکست داستان صوتی
داستان انگیزشی
داستان ایرانی
داستان لند
روایتگر عشق
ردپای شب
رادیو داستان
داستان تو
Dastane to
mastan
#داستان_واقعی
#داستانهای_ترسناک
#داستان
#عشق
#podcast
#داستان_فارسی
#داستان_صوتی_کوتاه
#داستان_های_فارسی
#داستانهای_پندآموز
#داستانهای_خوب