❌شعر ک.یر و کدو یا خاتون و کنیز از مولانا❌ آموزش ادبیات پارسی
دفتر پنجم مثنوی معنوی
یک کنیزک یک خری بر خود ف/کند
از وفور شهوت و فرط گزند
آن خر نر را بگ ان خو کرده بود
خر جما ع آدمی پی برده بود
یک کدویی بود حیلتسازه را
در ن رش کردی پی اندازه را
در ذ کر کردی کدو را آن عجوز
تا رود نیم ذ کر وقت سپو ز
گر همه .یر خر اندر وی رود
آن رحم و آن رودهها ویران شود
خر همی شد لاغر و خاتون او
مانده عاجز کز چه شد این خر چو مو
نعلبندان را نمود آن خر که چیست
علت او که نتیجهش لاغریست
هیچ علت اندرو ظاهر نشد
هیچ کس از سر او مخبر نشد
در تفحص اندر افتاد او به جد
شد تفحص را دمادم مستعد
جد را باید که جان بنده بود
زانک جد جوینده یابنده بود
چون تفحص کرد از حال اشک
دید خفته زیر خر آن نرگسک
از شکاف در بدید آن حال را
بس عجب آمد از آن آن زال را
خر همیگ ا .ید کنیزک را چنان
که به عقل و رسم مردان با زنان
در حسد شد گفت چون این ممکنست
پس من اولیتر که خر ملک منست
خر مهذب گشته و آموخته
خوان نهادست و چراغ افروخته
کرد نادیده و در خانه بکوفت
کای کنیزک چند خواهی خانه روفت
از پی روپوش میگفت این سخن
کای کنیزک آمدم در باز کن
کرد خاموش و کنیزک را نگفت
راز را از بهر طمع خود نهفت
پس کنیزک جمله آلات فساد
کرد پنهان پیش شد در را گشاد
رو ترش کرد و دو دیده پر ز نم
لب فرو مالید یعنی صایمم
در کف او نرمه جاروبی که من
خانه را میروفتم بهر عطن
چونک با جاروب در را وا گشاد
گفت خاتون زیر لب کای اوستاد
رو ترش کردی و جاروبی به کف
چیست آن خر برگسسته از علف
نیم کاره و خشمگین جنبان ذ کر
ز انتظار تو دو چشمش سوی در
زیر لب گفت این نهان کرد از کنیز
داشتش آن دم چو بیجرمان عزیز
بعد از آن گفتش که چادر نه به سر
رو فلان خانه ز من پیغام بر
این چنین گو وین چنین کن وآنچنان
مختصر کردم من افسانهٔ زنان
آنچ مقصودست مغز آن بگیر
چون براهش کرد آن زال ستیر
بود از مستی شهوت شادمان
در فرو بست و همیگفت آن زمان
یافتم خلوت زنم از شکر بانگ
رستهام از چار دانگ و از دو دانگ
از طرب گشته بزان زن هزار
در شرار شهوت خر بیقرار
چه بزان که آن شهوت او را بز گرفت
بز گرفتن گیج را نبود شگفت
میل شهوت کر کند دل را و کور
تا نماید خر چو یوسف نار نور
ای بسا سرمست نار و نارجو
خویشتن را نور مطلق داند او
جز مگر بندهٔ خدا یا جذب حق
با رهش آرد بگرداند ورق
در فرو بست آن زن و خر را کشید
شادمانه لاجرم کیفر چشید
در میان خانه آوردش کشان
خفت اندر زیر آن نر خر ستان
هم بر آن کرسی که دید او از کنیز
تا رسد در کام خود آن ق. ح به نیز
پا بر آورد و خر اندر ویی سپ وخت
آتشی از یر خر در وی فروخت
خر مؤدب گشته در خاتون فش رد
تا بخا.. در زمان خاتون بمرد
بر درید از زخم .یر خر جگر
رودهها بسکسته شد از همدگر
دم نزد در حال آن زن جان بداد
کرسی از یکسو زن از یکسو فتاد
صحن خانه پر ز خون شد زن نگون
مرد او و برد جان ریب المنون
مرگ بد با صد فضیحت ای پدر
تو شهیدی دیدهای از .یر خر
..
هین ز حرص خویش میزان را مهل
آز و حرص آمد ترا خصم مضل
حرص جوید کل بر آید او ز کل
حرص مپرست ای فجل ابن الفجل
آن کنیزک میشد و میگفت آه
کردی ای خاتون تو استا را به راه
کار بیاستاد خواهی ساختن
جاهلانه جان بخواهی باختن
ای ز من دزدیده علمی ناتمام
ننگ آمد که بپرسی حال دام
هم بچیدی دانه مرغ از خرمنش
هم نیفتادی رسن در گردنش
دانه کمتر خور مکن چندین رفو
چون کلوا خواندی بخوان لا تسرفوا
تا خوری دانه نیفتی تو به دام
این کند علم و قناعت والسلام
نعمت از دنیا خورد عاقل نه غم
جاهلان محروم مانده در ندم
چون در افتد در گلوشان حبل دام
دانه خوردن گشت بر جمله حرام
مرغ اندر دام دانه کی خورد
دانه چون زهرست در دام ار چرد
مرغ غافل میخورد دانه ز دام
همچو اندر دام دنیا این عوام
باز مرغان خبیر هوشمند
کردهاند از دانه خود را خشکبند
که اندرون دام دانه زهرباست
کور آن مرغی که در فخ دانه خواست
صاحب دام ابلهان را سر برید
وآن ظریفان را به مجلسها کشید
پس کنیزک آمد از اشکاف در
دید خاتون را به مر ده زیر خر
گفت ای خاتون احمق این چه بود
گر ترا استاد خود نقشی نمود
ظاهرش دیدی سرش از تو نهان
اوستا ناگشته بگشادی دکان
.یر دیدی همچو شهد و چون خبیص
آن کدو را چون ندیدی ای حریص
منبع و مرجع:
مثنوی معنوی
تالیف مولانا جلال الدین محمد ابن محمد ابن الحسین البلخی ثم الرومی
بعد از مقابله با چند نسخه از نسخ قدیمه
به سعی و اهتمام و تصحیح رینولد نیکلسون
چاپ سال هزار و نهصد و سی و سه مسیحی
دفتر پنجم مثنوی معنوی
مثنوی معنوی
بانضمام چهار فهرست اعلام
اسامی رجال و نساء - امکنه و قبایل - کتب - آیات قرآن
و فهرست قصص و حکایات
بسعی و اهتمام و تصحیح
رینولد اَلّین نیکُلْسون
از روی
نسخهٔ طبع ۱۹۲۵-۱۹۳۳م. در لیدن از بلاد هلاند
اثر
جلالالدّین مولوی محمّد بن محمّد بن الحُسین البلخی ثم الرّومی
دفتر پنجم مثنوی معنوی مولانا
این ویدیو آموزشی است و با هدف مطالعه ی آثار بزرگان ادبیات فارسی ساخته شده.
همچنین با هدف برطرف نمودن برخی گمانه های نادرست که از عدم شناخت کافی نسب به مولانا به او نسبت داده شده است.
مولانا در این شعر عبرت آموز و پندآموز با داستانی استعاری زشتی رفتار کسی که اختیارش به دست شهوت است را به استهزا میگیرد
و تمام داستان برای نمایش قبح و زشتی این رفتار است و به هیچ عنوان رفتاری که در داستان به آن اشاره شده مورد تایید و پسندیده نیست. بلکه به دلیل زشتی و ناپسندی این کار مولف از آن برای تمثیل و استعاره ای قدرتمند استفاده نموده است.
امید است پس از این با برداشت نادرست نسبت به این معلم بزرگ نام و جاه او را خوار نشمارند.
This content is educational and aims to introduce Persian poets and great figures of Iranian literature.
The source and reference for the recited poem are provided in the caption.