MENU

Fun & Interesting

نگاه ملکوتی مولانا به آب و دریا قسمت دوم استاد کوهپایه

Canada Rumi Cultural Academy 197 lượt xem 2 months ago
Video Not Working? Fix It Now

بنام خدا
موضوع بحث:نگاه ملکوتی مولانا به آب ودریا(قسمت دوم)
دفتر ششم ۲۰۲۸
رو به دریایی که ماهی‌زاده‌ای
هم‌چو خس در ریش چون افتاده‌ای
خس نه‌ای دور از تو رشک گوهری
در میان موج و بحر اولی‌تری
بحر وحدانی‌ست جفت و زوج نیست
گوهر و ماهیش غیر موج نیست
ای محال و ای محال اشراک او
دور از آن دریا و موج پاک او
نیست اندر بحر شرک و پیچ پیچ
لیک با احول چه گویم هیچ هیچ
چونک جفت احولانیم ای شمن
لازم آید مشرکانه دم زدن
آن یکیی زان سوی وصف‌ست و حال
جز دوی ناید به میدان مقال
یا چو احول این دوی را نوش کن
یا دهان بر دوز و خوش خاموش کن
یا به نوبت گه سکوت و گه کلام
احولانه طبل می‌زن والسلام
چون ببینی محرمی گو سر جان
گُل ببینی نعره زن چون بلبلان
چون ببینی مشک پر مکر و مجاز
لب ببند و خویشتن را خنب ساز
دشمن آبست پیش او مجنب
ورنه سنگ جهل او بشکست خنب
با سیاست‌های جاهل صبر کن
خوش مدارا کن به عقل من لدن
صبر با نا‌اهل اهلان را جلی‌ست
صبر صافی می‌کند هر جا دلی‌ست
آتش نمرود ابراهیم را
صفوت آیینه آمد در جلا
جور کفر نوحیان و صبر نوح
نوح را شد صیقل مرآت روح
…….
دفتر ششم ۲۶۷۱
نیست زر غبا وظیفهٔ عاشقان
سخت مستسقیست جان صادقان
نیست زر غبا وظیفهٔ ماهیان
زانک بی‌دریا ندارند انس جان
آب این دریا که هایل بقعه‌ایست
با خمار ماهیان خود جرعه‌ایست
یک دم هجران بر عاشق چو سال
وصل سالی متصل پیشش خیال
عشق مستسقیست مستسقی‌طلب
در پی هم این و آن چون روز و شب
روز بر شب عاشقست و مضطرست
چون ببینی شب برو عاشق‌ترست
نیستشان از جست‌وجو یک لحظه‌ایست
از پی همشان یکی دم ایست نیست
این گرفته پای آن آن گوش این
این بر آن مدهوش و آن بی‌هوش این
در دل معشوق جمله عاشق است
در دل عذرا همیشه وامق است
در دل عاشق به جز معشوق نیست
در میانشان فارق و فاروق نیست
بر یکی اشتر بود این دو درا
پس چه زر غبا بگنجد این دو را
هیچ کس با خویش زر غبا نمود
هیچ کس با خود به نوبت یار بود
آن یکیی نه که عقلش فهم کرد
فهم این موقوف شد بر مرگ مرد

Comment